جدول جو
جدول جو

معنی تنوره بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو

تنوره بکشیین
زبانه کشیدن آتش و دود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنوره کشیدن
تصویر تنوره کشیدن
دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، تنوره زدن، برای مثال هزار از دلیران جوینده کین / به گردش تنوره زدند از کمین (اسدی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کَ دَ)
در حال چرخیدن به هوا پریدن. (فرهنگ فارسی معین). به هوا برشدن دیو و جادو، بی بال و پر. دواریدن. در افسانه های قدیمی، بر هوا شدن دیو بی بال و پری، راست بسوی بالا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دیوان تنوره می کشند و به آسمان می روند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مادۀ قبل و تنوره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنوره کشیدن
تصویر تنوره کشیدن
در حال چرخیدن بهوا پریدن: (دیوان تنوره میکشند و به آسمان میروند)
فرهنگ لغت هوشیار
نعره زدن پلنگ، هم چون پلنگ نعره کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی